دیوانه ی واقعی

متن مرتبط با «شب بود بیابان بود زمستان بود» در سایت دیوانه ی واقعی نوشته شده است

شب بود

  • سکوت آبی لحظاتم را با تیرگی زیبای شب می سوزانم قلبم صدایم می زند می گوید سوختم می خواهم از جا کنده شوم خدایا نمی دانم اتفاقی بودم یا ؛آفریدی فقط این را می دانم زخمی ام دستانت را می خواهم نوازش های پدرانه ات را دوست دارم در آن لحظه ببوسم دست هایت را,شب بود بیابان بود زمستان بود,شب بود هانی نیرو,شب بود,شب بود بیابان بود متن ...ادامه مطلب

  • کاش بودی

  • کاش نگاهم می کردی ، تحول زندگی ام امضا می خورد تا من نبودم در این جهنم سرگشتگی و تشنگی ها,کاش بودی,کاش بودی و میدیدی,کاش بودی کرببلا کنار حرمم,کاش بودی کنارم,کاش بودی کرببلا,کاش بودی پدر,کاش بودی کربلا کنار حرم,کاش بودی مادر,کاش بودی بابا,کاش بودی تا دلم ...ادامه مطلب

  • پنجره های شب

  • تو ...می توانی تا انتهای شب قدم برداری وقتی ستاره ها چشمک می زنند به تو و ماه با چشمان زیباییش در انتظار نور خیره به خورشید می توانی لطافت ابر را در دست بگیری مثل کودکی ها با قلبی شفاف به زلالی حوضی با ماهی های قرمز کوچک ماهی های کوچک زیبا که به همدیگر رازی می گویند و پراکنده می شوند می بینی زندگی زیباست وقتی حتی غم و بغض هایت گلویت را می فشارند نفس کشیدن امضای زیبایی می شود, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها