دیوانه ی واقعی

متن مرتبط با «یک نفر تا مرگ» در سایت دیوانه ی واقعی نوشته شده است

یک نفر

  • دلتنگ و خسته گوشه ای نشسته بغض هایش را فرو میخورد دنیا ندارد سر سازش اورا باز هم آماج غم می کند می گوید خدایا هستی کجایی کیستی یک نفر در اوج جوانی گرفتار غم هاست و تنهاست کجاست آن دستت که بکشی برپیشانی ام آرام کنی و بپوشانی پریشانی ام کجاست نفس زدن هایت آرام کند نفس هایم نگو که آفریدی و رها کردی به حال خودم نگو که نیستی دوستم من تنها ترم قربانیت تمام گوشت و پوستم  ای دوستم با من باش آن هارا غمگین کنم و دنیایم را رنگین و زیبا و حس زندگی را برپا کنم,یک نفر میاد که من,یک نفر دیشب مرد,یک نفر,یک نفر دارد میسپارد جان,یک نفر باید باشد,یک نفر همره باد,یک نفر دلتنگ است,یک نفر تا مرگ,یک نفر در دل شب,یک نفر هست ...ادامه مطلب

  • ...حقیقتا من محل سگ هم نمیذارم.i really dont give a fuck

  • اوکی به زندگی ادامه میدم دومین تقدیر نامه به خاطر شاگرد اول بودن رو دریافت میکنم و اگه نگرفتم هم مهم نیست ولی با لذت به خوندن کتاب ها می پردازم توی مسابقه ی شعر شرکت میکنم و شکست قبلیم رو جبران میکنم و نشون میدم که شعر من بهترین شعره و سکت نداره مخصوصا به توی {کچل عینک استکانی} نشون میدم. تا سال بعد رمانم رو کامل میکنم و چاپ میکنم و بعد از اون روی نوشتن شعر تمرکز میکنم به ورزش های طاقت فرسا ادامه میدم.و کتاب معراج السعاده رو اونقدر میخونم ملکه ذهنم بشه, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها