دیوانه ی واقعی

متن مرتبط با «یک نفر در دل شب» در سایت دیوانه ی واقعی نوشته شده است

مادر جن..ها

  • گاهی اوقات یه لیستی از دشمنات داری و تا ازشون انتقام نگیری حالت سرجاش نمیاد گاهی نگاه می کنی می بینی حتی دوستی نداری همه دشمنت شدن گاهی بعضی ها با حرف هاشون کاری میکنن حس کنی جلوبقیه لخت شدی چه حس بدی میشه وقتی بین همه آبروت میره و له میشی چه احساس مزخرفیه وقتی می بینی مسیر درد وغمت بی نهایته و پایان نداره چه حال بدیه وقتی یکی خرشانس میشه تو بدشانس,مادر جن ها ...ادامه مطلب

  • یک نفر

  • دلتنگ و خسته گوشه ای نشسته بغض هایش را فرو میخورد دنیا ندارد سر سازش اورا باز هم آماج غم می کند می گوید خدایا هستی کجایی کیستی یک نفر در اوج جوانی گرفتار غم هاست و تنهاست کجاست آن دستت که بکشی برپیشانی ام آرام کنی و بپوشانی پریشانی ام کجاست نفس زدن هایت آرام کند نفس هایم نگو که آفریدی و رها کردی به حال خودم نگو که نیستی دوستم من تنها ترم قربانیت تمام گوشت و پوستم  ای دوستم با من باش آن هارا غمگین کنم و دنیایم را رنگین و زیبا و حس زندگی را برپا کنم,یک نفر میاد که من,یک نفر دیشب مرد,یک نفر,یک نفر دارد میسپارد جان,یک نفر باید باشد,یک نفر همره باد,یک نفر دلتنگ است,یک نفر تا مرگ,یک نفر در دل شب,یک نفر هست ...ادامه مطلب

  • شب بود

  • سکوت آبی لحظاتم را با تیرگی زیبای شب می سوزانم قلبم صدایم می زند می گوید سوختم می خواهم از جا کنده شوم خدایا نمی دانم اتفاقی بودم یا ؛آفریدی فقط این را می دانم زخمی ام دستانت را می خواهم نوازش های پدرانه ات را دوست دارم در آن لحظه ببوسم دست هایت را,شب بود بیابان بود زمستان بود,شب بود هانی نیرو,شب بود,شب بود بیابان بود متن ...ادامه مطلب

  • درباره من

  • تو را با چاقو تکه تکه خواهم کرد آخرین جمله ای که در دعوا گفتم و اینگونه بود که با این جمله بهانه ای برای یک سال مسخره شدنم فراهم شد دوران دبیرستان بود البته برای من دورانی زیبا نبود شاید برای هر پسری اینطور باشد تجربه ای تلخ اما برای من این تلخی بیش از اندازه بود طوری که مضحکه عام و خاص بودم شاید به خاطر طرز تفکرم و رفتارم. اما اگر کاری هم نمی کردم یک نفر می آمد لگدی می زد و داستان شروع می شد. علاوه بر این دوران، روزگار بلوغ هم بود اما خبری از شور و حرارت بلوغ نبود و جایش را به تلخی های پس از افسردگی داده بود. مسخره شدن و تحقیر در کلاس کافی نبود که معلم ها و ن,درباره من,درباره منظومه شمسی,درباره,درباره منصور حلاج,درباره منارجنبان اصفهان,درباره منظومه شمسي,درباره مننژیت,درباره مني,درباره منیزیم,درباره مناعت طبع ...ادامه مطلب

  • پنجره های شب

  • تو ...می توانی تا انتهای شب قدم برداری وقتی ستاره ها چشمک می زنند به تو و ماه با چشمان زیباییش در انتظار نور خیره به خورشید می توانی لطافت ابر را در دست بگیری مثل کودکی ها با قلبی شفاف به زلالی حوضی با ماهی های قرمز کوچک ماهی های کوچک زیبا که به همدیگر رازی می گویند و پراکنده می شوند می بینی زندگی زیباست وقتی حتی غم و بغض هایت گلویت را می فشارند نفس کشیدن امضای زیبایی می شود, ...ادامه مطلب

  • دل نوشت

  • یه جوون بیست ساله می نویسهبغض هاشو قورت میده و نگاه میکنه خیرهبه تقدیری که نوشته شده براش تیرهبه وقت های تلف کردش نگاه میکنه و میگه دیرهمیگه با خودش خدایا دوست دارم از اونایی که بقیه دارنبه بدنی که دادی ببین رو قلبش صدتا بخیه زدنمیگه زخمیم و کسی نیست بگه عزیزمهستم باهات تا خوب بشی و بری جلونزنی درجا و نگی نیستم باهاتاز اضطراب نلرزه جفت پاهاتمیگه خدایا حالا که کسی نیست برای دردهاملااقل نزن دوباره زخم به تمام زخمام با خودش میگه خدایا دیدی چطور کردن منو جدااز تو و حس نفرت و کینه پیدا کردم به شماتو اوایل جوونی آرزوم شده رفتن به کمادیدی خدا از کجا رسیدم ب,دل نوشته,دل نوشته های زیبا,دل نوشته ها,دلنوشته های عاشقانه,دلنوشته غمگین,دلنوشته های غمگین,دلنوشته های تنهایی,دلنوشته های,دل نوشته هاي زيبا,دلنوشته های کوتاه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها